جابر این جا حرم محترم خون خداست / هر طرف سیر کنی جلوه ی مصباح هداست
غسل از خون جگر کن که مزار شهداست / سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
گفت ضمایر را بشمار
گفتم من ، من ، من ، من …
گفت فقط من !!!؟؟؟
گفتم آری همگی رفته اند زیارت ارباب و فقط منم که اینجا تنها مانده ام...
کربلایت بار دیگر منزل زینب شده
در عزای اربعینت جان او بر لب شده
او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود
بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده
نظرات شما عزیزان: